English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6142 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
i never saw him U دیگر هیچ او را ندیدم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
minaei U ندیدم
i saw none of them U هیچکدام از انها را ندیدم
chips U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
chip U قطعهای که حاوی مدارهایی برای بررسی آزمایش روی مدارهای دیگر یا قط عات دیگر است
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگری [طور دیگر] [جور دیگر]
conversion U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
conversions U وسیلهای که داده را از یک فرمت به فرمت دیگر تبدیل میکند. مناسب برای سیستم دیگر بدون تغییر محتوای
references U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
reference U نقط های در زمان که به عنوان مبدا برای زمان بندی هادی دیگر یا اندازه گیریهای دیگر به کار می رود
some other time U دفعه دیگر [وقت دیگر]
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
he was otherwise ordered U جور دیگر مقدر شده بود سرنوشت چیز دیگر بود
shift U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifted U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
shifts U تغییر از یک مجموعه حروف به دیگر , که امکان استفاده از حروف دیگر
metafile U 1-فایلی که حاوی فایلهای دیگر باشد. 2-فایلی که داده مربوط به فایلهای دیگر را معرفی کند یا شامل شود
he had no more no to say U دیگر سخنی نداشت که بگوید دیگر حرفی نداشت
HTML U مجموعهای از کدهای مخصوص که نحوه و نوعی که برای نمایش متن به کار می رود نشان میدهد و امکان ارتباط از طریق کلمات خاص درون متن به بخشهای دیگر متن یا متنهای دیگر میدهد
trans shipment U انتقال بکشتی دیگر انتقال بنقلیه دیگر
alternatives U شق دیگر
he is no more U او دیگر
else U دیگر
further U دیگر
furthered U دیگر
furthering U دیگر
alternative U دیگر
alternatives U دیگر
next U دیگر
others U دیگر
from one another <adv.> U از هم دیگر
from each other <adv.> U از هم دیگر
of one another <adv.> U از هم دیگر
of each other <adv.> U از هم دیگر
other U دیگر
furthers U دیگر
alternative U شق دیگر
another U دیگر
anymore U دیگر
no more U دیگر نه
secus U از دیگر سو
again U دیگر
one an other U یک دیگر
thence U دیگر
othergates U جور دیگر
otherguess U نوع دیگر
otherguess U جور دیگر
otherguess U بروش دیگر
otherguise U جور دیگر
otherness U چیز دیگر
otherwhence U از جای دیگر
otherwhere U جای دیگر
otherwhere U در مکان دیگر
other people U مردم دیگر
otherwise U طور دیگر
again U از طرف دیگر
my other books U کتابهای دیگر من
never more U هرگز دیگر
nevermore U هرگز دیگر
nevermore U دیگر ابدا
next year U سال دیگر
no more of that U بس است دیگر
none other than U هیچکس دیگر جز
on more U بار دیگر
on the opposite side U در انسوی دیگر
on the other hand U ازطرف دیگر
about face U سوی دیگر
on the other part U از طرف دیگر
aliunde U از منبع دیگر
on the other hand U از سوی دیگر
otherwhile U گاه دیگر
otherwhile U وقت دیگر
elsewhere U بجای دیگر
t' other U بعدی دیگر
elsewhere U درجای دیگر
tother U بعدی دیگر
about-faces U جهت دیگر
about-faces U سوی دیگر
et al U و در جای دیگر
about-face U جهت دیگر
withil U ازطرف دیگر
what more do you want U دیگر چه می خواهید
about-face U سوی دیگر
to be no more U دیگر نبودن
about face U جهت دیگر
the other two U دوتای دیگر
another U شخص دیگر
elsewhere U نقطه دیگر
In our other words. U بعبارت دیگر
otherworld U دنیای دیگر
scilicet U بعبارت دیگر
alternative unit U واحدهای دیگر
another day U یک روز دیگر
another guess U نوعی دیگر
to wit U بعبارت دیگر
another guess U قسمتی دیگر
at a later period U در موقع دیگر
so muchthe worse U دیگر بدتر
in other words <idiom> U به کلام دیگر
shunts U به خط دیگر انداختن
shunted U به خط دیگر انداختن
on one's coat-tails <idiom> U همراه کس دیگر
shunt U به خط دیگر انداختن
another U یکی دیگر
It never occurred again. دیگر رخ نداد.
otherwise <adv.> U طور دیگر
alternatively <adv.> U به ترتیب دیگر
apart from that <adv.> U به ترتیب دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U به ترتیب دیگر
over- U بسوی دیگر
over U بسوی دیگر
by the same token <adv.> U به ترتیب دیگر
on the other hand <adv.> U به ترتیب دیگر
on the other side <adv.> U به ترتیب دیگر
otherwise <adv.> U به ترتیب دیگر
on the other side <adv.> U طور دیگر
on the other hand <adv.> U طور دیگر
by the same token <adv.> U طور دیگر
alternatively <adv.> U ازطرف دیگر
apart from that <adv.> U ازطرف دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U ازطرف دیگر
by the same token <adv.> U ازطرف دیگر
on the other hand <adv.> U ازطرف دیگر
on the other side <adv.> U ازطرف دیگر
otherwise <adv.> U ازطرف دیگر
alternatively <adv.> U طور دیگر
apart from that <adv.> U طور دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U طور دیگر
yon U ان یکی دیگر ان
once U یکبار دیگر
in other words <adv.> U به کلام دیگر
othergates U طور دیگر
no more U نه دیگر [بیشتر]
no more U دیگر ن [فعل]
no longer U نه دیگر [زمانی]
in other words <adv.> U به عبارت دیگر
not any more U دیگر نه [بیشتر نه]
in fact U به عبارت دیگر
at the same time [on the other hand] <adv.> U از سوی دیگر
beside U ازطرف دیگر
others U نوع دیگر
other U نوع دیگر
namely <adv.> U به عبارت دیگر
alternatively <adv.> U از سوی دیگر
videlicet U به عبارت دیگر
to wit <adv.> U به عبارت دیگر
a horse of another colour [different colour] U مطلبی دیگر
by the same token <adv.> U از سوی دیگر
variant U نوع دیگر
apart from that <adv.> U از سوی دیگر
otherwise <adv.> U از سوی دیگر
on the other side <adv.> U از سوی دیگر
somewhere else U یک جای دیگر
on the other hand <adv.> U از سوی دیگر
dialogues U صحبت با شخص دیگر
alternate routing U گزینش مسیر دیگر
hardly a child anymore U دیگر به سختی بچه ای
dialogue U صحبت با شخص دیگر
otherworldly U متوجه دنیای دیگر
intervert U سوی دیگر برگرداندن
pick off U رد شدن از راننده دیگر
inter alia U میان چیزهای دیگر
adjournments U احاله بوقت دیگر
adjournment U احاله بوقت دیگر
inter alia U میان اشخاص دیگر
interfered U با سم یک پا به پای دیگر زدن
nerf U تصادف با اتومبیل دیگر
spacemen U اهل کرات دیگر
spaceman U اهل کرات دیگر
yet another U دوباره یکی دیگر
It never occurred again دیگر اتفاق نیفتاد.
again باز [یکبار دیگر]
metaphraze U به عبارت دیگر در آوردن
itineration U ازیک جابجایی دیگر
like nowhere else <adv.> U بیشتر از هر جای دیگر
in other sectors U در قسمتهای دیگر جبهه
aliunde U ازیک جای دیگر
hale U سوی دیگر بردن
interferes U با سم یک پا به پای دیگر زدن
it is allup with him U دیگر امیدی ندارد
it is never the worse U دیگر بدتر که نیست
interfere U با سم یک پا به پای دیگر زدن
onother's money U پول شخصی دیگر
once again دوباره [بار دیگر]
footwork U هماهنگی پا با اعضای دیگر
nothing else U هیچ چیز دیگر
it never occurred again U دیگر واقع نشد
among other things U میان چیزهای دیگر
reseated U در جای دیگر نشاندن
athwart U از طرفی بطرف دیگر
and now to be serious U دیگر شوخی بکنار
we have no more bread U دیگر نان نداریم
I will be back in 10 minutes. 10 دقیقه دیگر برمیگردم.
from stem to stern U ازیک سربسر دیگر
i.e U مخفف به عبارت دیگر
i gave him some others U چندتای دیگر به او دادم
tomorrow week U هشت روز دیگر
reseat U در جای دیگر نشاندن
pools U ائتلاف چندشرکت با یک دیگر
reseating U در جای دیگر نشاندن
reseats U در جای دیگر نشاندن
Recent search history Forum search
1popsicle
1مرض سینه وبغل
2تعریف فونتیک چیست؟
2Let me know when you're done.. (kiss) Im gonna get ready for you!
1معنی lead lag compensator
2transmembrane
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
1Current passworda
2single gas
1cartridge
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com